یکی از عقود معین که در فقه مورد بحث قرار گرفته است ، عقد صلح می باشد.
عقد صلح ، چنان که بسیاری از فقها گفته اند ، عقدی است که برای رفع نزاع تشریع شده است. اما این تعریف به اعتقاد بسیاری از فقیهان ، تنها بیان کننده حکمت تشریع عقد صلح است نه علت آن ، و بر این اساس ، مشروعیت عقد صلح ، منحصر به مواردی نیست که نزاعی رخ داده یا اختلافی وجود داشته باشد ، بلکه عقد صلح به عنوان عقدی مستقل در کنار سایر عقود ، مشروعیت و اعتبار دارد.
دیدگاه گستره فوق در مورد عقد صلح مورد اتفاق فقهای شیعه است و ظاهراً فقهای شیعه در این زمینه تردیدی ندارند. تنها اختلاف بین فقهای امامیه آن است که آیا عقد صلح در جایی که نتیجه سایر عقود را دارد ، عقدی مستقل است ، یا فرع آن عقود محسوب می شود ؟ شیخ طوسی در کتاب مبسوط بر این عقیده است که صلح ، فرع عقود پنج گانه بیع ، اجاره ، هبه و ابراء می باشد. ولی فقهای پس از وی این سخن را نپذیرفته اند ، با این استدلال که عقد صلح اگر چه در مواردی ، فایده و نتیجه عقود دیگر را دارد ، ولی این مساله موجب نمی شود که این عقد از افراد آن عقود محسوب شود ، علاوه بر این که ، ادله صلح به وضوح بر استقلال این عقد در کنار سایر عقود دلالت می کند. ( برای ادامه مطلب به سایت حقوقی دادگان مراجعه نمایید).
http://dadgan.com/signing-of-peace.html